اگر کارتون های کلاسیکی مانند «سیمپسون ها» را تماشا می کنید یا کارتون های جدیدی مانند «ریک و مورتی» را دوست دارید، حتماً نام «فوتوراما» را شنیده اید. سریالی که توسط سازندگان «سیمپسون ها» ساخته شد و از «ریک و مورتی» الهام گرفت. «فوتوراما» یک انیمیشن علمی-تخیلی و طنز است که تاریخ انقضا ندارد و هر زمان که آن را تماشا کنید از شوخی ها، داستان سرایی و شخصیت های آن لذت خواهید برد.
فیلم Insidious: The Red Door ( Insidious: The Red Door ) جدیدترین قسمت از سری ترسناک و فراطبیعی سونی در هفته اول با فروش 32.65 میلیون دلاری در 3188 سالن سینما به نمایش درآمد. این رقم شامل 5 میلیون دلار در پیش نمایش های پنجشنبه است. فیلم‌های ترسناک معمولاً آخر هفته را طوفانی می‌کنند، اما این فیلم که توسط Screen Gems، Stage 6 Films و Blumhouse Productions تهیه شده است، با فروش عالی در گیشه آغاز شد.
هر ژانر مجموعه ای از کلیشه هایی است که در طول زمان در کنار هم قرار گرفته اند. فیلم های اسلشر نیز به عنوان زیرگونه ژانر وحشت این ویژگی را دارند. در تعریف زیرژانر اسلشر آمده است که در این نوع سینما، یک قاتل یا قاتلان، عموماً «نقابدار» به دنبال قربانیان بدشانس می گردند و با ابزارهای تیز و تیز می کشند. همین کلمه «ماسک شده» در این تعریف باعث شده که قاتلان فیلم های اسلشر «عموماً» بی چهره بمانند و چیزی جز یک ماشین کشتار نباشند. اما استفاده از کلمه "عموما" در این تعریف نشان می دهد که همیشه اینطور نیست. در این لیست به سراغ این فیلم ها رفته ایم و به بررسی فیلم های اسلشر نشسته ایم که در آن ها قاتل یا قاتلان هویت خاصی دارند و می توان از آنها به عنوان مهمترین شخصیت داستان یاد کرد.
پس از 15 سال غیبت، ایندیانا جونز افسانه ای برای آخرین بار با فیلم «سرکش سرنوشت» به سینماها بازگشت و شاید اکنون بهترین زمان برای نگاهی کلی به فیلم های این مجموعه محبوب باشد.
همه چیز با سفر تعطیلات استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس در آخرین هفته مارس 1977 آغاز شد، در روزهایی که «جنگ ستارگان» لوکاس به تازگی اکران شده بود و اسپیلبرگ مشغول تکمیل «برخورد نزدیک از نوع سوم» بود و به فکر موضوع فیلم بعدی او . او گفت که می‌خواهد یک فیلم جیمز باند بسازد، اما لوکاس در مورد ایده دیگری صحبت کرد: یک ماجراجویی به سبک سریال‌های تلویزیونی دهه‌های 1930 و 1940 با بازی باستان‌شناسی به نام ایندیانا اسمیت. اسپیلبرگ از این ایده استقبال کرد اما پیشنهاد تغییر نام خانوادگی خود را به جونز داد و به این ترتیب یکی از محبوب ترین فرنچایزهای تاریخ متولد شد.
اگرچه فیلم های ایندیانا جونز در یک سری قرار می گیرند، اما شباهت زیادی به یکدیگر ندارند زیرا اسپیلبرگ و لوکاس سعی کردند با هر نسخه جلوه جدیدی ایجاد کنند و فرمول های قبلی را کنار بگذارند. در این راستا هر قسمت از ساختار و داستان جدیدی بهره می برد. همانطور که انتظار می رفت، همه این فیلم ها بی عیب و نقص نیستند، اما قطعا ارزش دیدن دارند و می توانند سرگرم کننده باشند.
نویسندگان زن نیز مانند همه رشته‌های حرفه‌ای (و غیرحرفه‌ای) در سراسر جهان، در حوزه نمایش و سرگرمی باید برای فرصت‌های برابر مبارزه کنند. امروز، این مبارزه به قدمت تاریخ تا حدی به نتیجه رسیده است. اگرچه صنعت سینما هنوز تحت سلطه مردان است، اما زنانی بوده اند که توانسته اند سهم خود را بازیابند. به عنوان مثال می توان به چندین انیمیشن برتر از «مولان» تا «شجاعت» اشاره کرد که فیلمنامه آن را زنان نوشته اند. بیشتر صنعت سینما مردانه است و انیمیشن نیز از این قاعده مستثنی نیست. مدیران استودیویی که در فیلم‌های اولیه به موفقیت دست یافتند، دائماً این فرصت را داشتند که داستان‌های بیشتری بنویسند و اغلب زنان را از فرصت‌های برابر محروم می‌کردند. با این حال، زمانی که فرصت داده شد، نویسندگان زن در ساخت برخی از بهترین فیلم های انیمیشن تا به امروز سهیم شدند. با تعداد زیادی فیلم پویانمایی با حضور زنان، منطقی است که داشتن یک نویسنده زن به داستان و روایت کمک می‌کند که واقعی‌تر شود. در طول تاریخ حتی داستان های زنانه نیز از منظر مردان روایت می شد که البته قابل نقد نیست، اما بدیهی است که زن می تواند بهتر درباره زنان بنویسد. از ابرقهرمان‌های زن گرفته تا داستان‌های در حال بلوغ و فانتزی، نویسندگان زن می‌توانند دنیایی باورنکردنی خلق کنند و حتی داستان‌های بهتری بنویسند.
از هان سولو، جک رایان و دکتر ریچارد کمپبل گرفته تا ریک دکارد و دکتر والتون "ایندیانا" جونز جونز، کمتر بازیگری را در تاریخ سینما خواهید یافت که به اندازه آقای فورد نقش های معروفی داشته باشند. فهرست بهترین فیلم‌های هریسون فورد ممکن است اکنون طولانی به نظر برسد، اما سال‌ها پیش، وقتی تهیه‌کنندگان به او گفتند که آینده‌ای ندارد و برای خرج خانواده‌اش کار نجار را آغاز کرد، هرگز تصور نمی‌کرد که روزی به پردرآمدترین بازیگر سینما تبدیل شود. تمام زمان
ما در دنیایی پر زرق و برق از افراد مشهور، اینفلوئنسرها و چهره‌های مشهور زندگی می‌کنیم، اما پشت فرش‌های قرمز، فلاش‌های دوربین، داستان‌ها و هیاهوی طرفداران، حقایقی وجود دارد که کمتر مورد بحث قرار می‌گیرند. از وابستگی شدید و خطرناک طرفداران به یک سلبریتی خاص گرفته تا فساد سازمان یافته و فشارهای شبکه های اجتماعی و تاثیر آن بر روان این افراد. در حالی که ده ها فیلم درباره فراز و نشیب های شخصی و حرفه ای افراد مشهور ساخته شده است، تعداد کمی از آنها به جنبه های تاریک شهرت پرداخته اند.
جان لنون، دیمباگ دارل، جانی ورساچه و ربکا شیفر همگی توسط طرفدارانشان به قتل رسیدند. یکی از هواداران گوش خودش را برید و برای جرد لتو فرستاد. بسیاری از سلبریتی ها هنوز با شهرت کنار نیامده اند و با افسردگی و اعتیاد دست و پنجه نرم می کنند (مثل کایرا نایتلی که مجبور شد از بازیگری استراحت کند و به بازپروری برود). حقیقت این است که شهرت فقط به معنای ثروت و چیزهای خوب نیست. هریسون فورد می گوید: "بهای شهرت از دست دادن کامل حریم خصوصی است. [به دلیل شهرت] می توانید یک میز رزرو کنید، اما فایده چیست؟ هیچی."