فیلم کمدی

فیلم کمدی - مرجع فیلم سریال کمدی

فیلم کمدی

فیلم کمدی - مرجع فیلم سریال کمدی

  • ۰
  • ۰

بازی های ویدیویی منطق خاص خود را دارند. هر کاری که انجام می دهند در خدمت رسیدن به هدف اصلی است; لذت گیمر از بازی. پس هر چیزی که مانع چنین اتفاقی می شود باید از بین برود و هرس شود. روزی روزگاری بازی هایی مانند «ندای وظیفه» سعی می کردند برای جذابیت بیشتر و جذب خریداران بیشتر، شخصیتی به داستان خود اضافه کنند. البته این سازندگان به خوبی می‌دانستند که شخصیت‌پردازی باید آنقدر مختصر و داستان‌گویی آنقدر کم‌رنگ باشد که مخاطب در دنیای کاملاً از پیش ساخته‌ای که هیچ دخالتی در آن ندارد، گرفتار احساس نکند. در واقع گیمر باید احساس کند که کنترل اوضاع را در دست دارد نه شخص دیگری. به همین دلیل اساساً بازی های ویدیویی شاخه ای از هنر نیستند. چون هدفی غیر از خودشان را دنبال می کنند.

بازی های ویدیویی Call of Duty منطق دیگری دارند. هر ماموریت و صحنه آنها در مکانی جدید، با ویژگی های منحصر به فرد و با شرایط آب و هوایی جدید شکل می گیرد تا مخاطب احساس خستگی و کسالت نکند. به این ترتیب تنوع به فضا داده می شود و چالش ها مدام در حال تغییر هستند. به همین دلیل یک مرحله از بازی در آسمان، مرحله دیگر در قطار، مرحله دیگر در دریا یا جنگل یا صحرا و ... و آب و هوا مدام در حال تغییر است و گاهی باران می بارد و گاهی اوقات. برف می بارد این دو دستورالعمل ساده نحوه ساخت بازی های ویدیویی را توضیح می دهد و همه چیز حول آنها می چرخد. پس بازدید از نقاط مختلف دنیا و گیر افتادن در برف و سرما یا گرمای یک کویر فقط برای افزایش تنوع بازی است.

از این منظر به نظر می رسد فیلمنامه «Extraction 2» توسط یک بازی ساز نوشته شده باشد نه یک فیلمنامه نویس حرفه ای از هنر هفتم. تمام اتفاقات فیلم از همان منطق ضعیف این بازی ها پیروی می کند. انگیزه کاراکترها آنقدر دستی و بدون مقدمه ساخته شده که صرفاً توجیهی برای سکانس های اکشن است و خود این سکانس ها هم مثل همان بازی های ویدیویی مدام لوکیشن را عوض می کنند و حال و هوا را تغییر می دهند تا شاید کمی تنوع ایجاد کنند. ببین چطور بعد از خروج از زندان، سحر می زند، صبح می آید، برف می آید و ناگهان همه از همان قطار پیاده می شوند.

برای درک تسلط شخصیت پردازی کافی است به انگیزه شخصیت اصلی بازی کریس همسورث نگاهی بیندازیم که چگونه مانند ربات آستین هایش را بالا زده و بیماری را فراموش می کند تا جان همسر سابقش را نجات دهد. خواهر و احتمالا قلب او را به دست آورد. و او به یک ماجراجویی جدید می رود. حال اینکه همسر سابق این مرد چگونه توانسته است یکی از اعضای ارشد یک سازمان ناشناس را متقاعد کند که با او ملاقات کند و از او بخواهد که این ماموریت را انجام دهد، موضوع دیگری است که به نظر می‌رسد نشان می‌دهد که «Extraction 2» در واقع مقدمه‌ای است برای فیلم های بعدی البته در توجیه بد بودن فیلم، این موضوع بهانه ای بدتر از گناه باقی می ماند; چرا که سازندگان فیلم از همان ابتدا اعلام می کنند که ما با یک اثر مستقل طرف نیستیم و باید آن را در چارچوب دیگری و در کنار آثار دیگر بسنجیم.

 

این شخصیت پردازی بی جسم را می توان در سوی دیگر داستان یعنی قطب منفی داستان نیز دید. جدای از ازدواج عجیب خواهر همسر سابق قهرمان داستان با یک گانگستر گرجی حتی غریبه تر، هیچ منطقی رفتار ضدقهرمانان داستان را توجیه نمی کند. نه مخالفت عموی رئیس سازمان جنایی با اقدامات برادرزاده اش و نه رفتار رئیس برای انتقام گیری. البته بدتر از همه اینها سردرگمی پسر خانواده است که به زیرکانه ترین شکل ممکن گره اصلی داستان را ایجاد می کند و ناگهان با عمویش در هواپیما تماس می گیرد. علاوه بر این، به تصویر کشیدن این شخصیت ها از اروپای شرقی و محل زندگی آن ها به قدری کلیشه ای است که نشان از عدم خلاقیت سازندگان در معرفی آنها دارد. در چنین شرایطی است که صحبت از نحوه داستان گویی یک شوخی است، زیرا اصلاً داستانی برای صحبت وجود ندارد.

این در حالی است که هیچ یک از این مشکلات در قسمت اول این فیلم وجود نداشت. زمینه ها به درستی شکل گرفت، شخصیت ها و انگیزه های هر کدام خلق شد و بعد نوبت به ترسیم نقشه و اجرای آن رسید. تنوع اجباری در سکانس های اکشن وجود نداشت و این سکانس ها به داستان بیرون کشیدن یک نفر از دل یک جنگ بی پایان محدود می شد. اگر فراز و نشیب بود و اتفاقی خارج از کنترل رخ می داد، منطق خودش را پیدا می کرد و تحمیل نمی شد. در نتیجه در مواجهه با قسمت اول با فیلم خوش ساختی طرف بودیم که شخصیت هایش ویژگی های ملموس و داستانی منسجم داشتند که می شد دنبالش کرد و لذت برد.

از این منظر، «استخراج 2» از مشکل دیگری نیز رنج می برد; قسمت اول واقعاً بر روی عملیات نجات و خارج کردن یک فرد از محیط خطرناک متمرکز بود، اما این عملیات خروج در قسمت دوم عملاً در میانه داستان به پایان می رسد و دیگر خبری از استخراج نیست. از اواسط داستان و یافتن سرکرده گروه اوباش در اتریش، این عملیات هر چه که باشد هیچ ارتباطی به عنوان فیلم ندارد و مسیر دیگری را طی می کند و به داستانی دیگر تبدیل می شود. گویی سازندگان پس از نوشتن فیلمنامه ناگهان متوجه شده اند که با یک اثر نیمه بلند روبرو هستند و حالا باید چند سکانس اکشن دقیق تر اضافه کنند و چند سکانس احساسی دردناک به آن اضافه کنند، به نوعی فیلم خود را جمع کنند تا به پایان برسد. مناسب برای یک فیلم بلند معمولی بودن

اما فیلمنامه و شخصیت ها هر چه که باشند، کارگردانی سکانس های اکشن خوب است و کارگردان نشان داده است که حداقل مثل فیلم اول، تکنسین خوبی است. اگرچه به دلیل روشن نبودن انگیزه قهرمان داستان از انصراف از انجام ماموریت نجات، مخاطب با سردرگمی وارد زندان می شود، اما انگشت شست فنی فیلمساز آنقدر گیرا است که این سردرگمی جای خود را به سرگرمی می دهد و برای لحظاتی تماشاگر. تماشای وقایع روی صفحه را متوقف می کند. لذت ببرید اما حتی این کارگردان خوب هم نمی تواند با غیر منطقی بودن تصمیمات شخصیت ها و روند اتفاقات نیمه دوم کنار بیاید و از یک نقطه به بعد تحمل فیلم تا پایان واقعاً سخت می شود.

خلاصه اینکه تماشای فیلم «Extraction 2» مثل این است که هنگام انجام یک بازی ویدیویی در کنار دوست خود بنشینید و بدون هیچ گونه دخالتی در انجام بازی، فقط به تصویر تلویزیون و او در حال بازی خیره شوید و برای لذت بردن و حساب کردن او حرص بخورید. لحظاتی که هر چه زودتر خسته می شود و کنسول بازی را خاموش می کند.

  • ۰۳/۱۰/۰۹
  • mostafa ahmadi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی